كاروان عمر را بين چون شتابان مي رود گاه با سرعت گهي افتان و خيزان مي رود
در ميان كاروان هم كودك و پير و جوان تازه دامادان و مه رو نوعروسان مي رود
ميرود با كوله بارش هر كسي با كاروان عده اي بر دوزخ و جمعي به بستان مي رود
هيچكس را نيست امكان فرار از خويشتن نيك با شادي و بد از خود هراسان مي رود
نامه اعمال در كف بر جبينش جاي مهر هر كسي در فكر خود نرم و خرامان مي رود
ميرود (سالار) با دستي پر از مهر و عطا با خلوصه نيت و با لطف يزدان مي رود